امروز ده فروردینه. یعنی ده فروردین ما. تو ایران یازده فروردینه. ما هیچ‌وقت از اونایی نبودیم که تاریخ‌ها یادمون بمونه. هیچ‌وقت از اون زوج‌های جشن‌بگیر و عزیزم ولنتاینت، روز عشق‌ت فلان و بهمانت مبارک نبودیم. افتخار نمی‌کنم. فقط همینی بودیم که بودیم. پولدار نبودیم هیچ‌کدوم. موقعیت‌های عجیبی نداشتیم برای خوشحال کردن همدیگه، ولی همیشه با هم خوشحال بودیم. :)


ده فروردین روزیه که ازم پرسید تا تهش هستی؟‌ و گفتم هستم. چیزی که می‌خوام تعریف کنم، داستان اون روز نیست. داستان روزیه که حتی تاریخشم یادم نیست. روزشم یادم نیست. راستشو بخواید مطمئن نیستم چه سالی بود. ولی یکی از اون خاطره‌هاییه که اگه دیوانه‌سازها از همه طرف محاصره‌م کرده باشن، وقتی زانو زده‌م، وقتی دارم همه‌چیزمو از دست می‌دم و فکر می‌کنم دیگه هیچی توی دنیا وجود نداره که خوشحالم کنه، با تمام قدرتش خودشو می‌کوبه به ذهنم و بدون این که بگم «اکسپکتوپاترونوم» انفجار نور نقره‌ای رنگ نه از چوبدستی‌م، که از قلبم می‌زنه بیرون. این، از اون مدل خاطره‌هاست و خنده‌دار این که خاطره‌ی اون‌قدر عجیبی هم نیست. :)


اون موقع محل کارش جمهوری بود و برام حلقه‌ی جدید سفارش داده بود. حلقه‌ای که الان دستمه. یه حلقه‌ی ساده‌ی ظریف نقره‌ای که روش یه پرنده‌ست. چیز غافلگیرکننده‌ای توش نبود یعنی، می‌دونید؟ خیلی از وقتی که حلقه‌ی اولم رو دستم کرده بود (همون ده فروردین) می‌گذشت. می‌دونستم حلقه‌ی جدید سفارش داده. می‌دونستم می‌خواد حلقه‌مو بهم بده. وقت نداشتیم بریم جای خاصی. کارش دیر تموم می‌شد و من پاشدم رفتم اونجا. دیر بود. یادمه بهش گفتم یه چیزی بخوریم و ساعتشو نگاه کرد. سرشو کج کرد و نگام کرد و خندید. هنوز یادمه. سرشو ت داد خندید. چه مهمه چه تاریخی یا چه سالی بود،‌ وقتی سرشو ت داد و خندید؟ وقتی دیرش شده بود، دیرم شده بود، جمهوری کثیف‌ترین و شلوغ‌ترین و غیر رمانتیک‌ترین جای دنیا بود، ولی اون سرشو کج می‌کرد و منو یه‌جوری تماشا می‌کرد انگار. می‌دونید؟ انگار تو محاصره‌ی یه مشت دیوانه‌سازید و سپر مدافعتون رو می‌بینید؟ تجسم تمام خوشحالی‌های زندگی‌تون رو؟ من فکر نمی‌کنم این هستم یا لیاقتش رو دارم، ولی می‌فهمم وقتی یکی بهم طوری نگاه می‌کنه که انگار آخرین و روشن‌ترین نور باقی‌مونده‌ی دنیام. و هیچی مهم نبود. ما رفتیم توی یکی از این رستوران‌های بغل مترو که حتی میز هم نداشت و روی صندلی‌های پشت پیشخوان؟ش نشستیم. یادم نیست چی سفارش دادیم و چی گفتیم و چیکار کردیم. یادمه حلقه‌مو گذاشت روی اون سطح سنگی و من قاپیدمش. :)) آخه حلقه‌ی من بود! برای من ساخته شده بود.


می‌خوام بگم. اون روز غروب، توی یه شهری یه گوشه‌ی دنیا توی رستورانی که هیچ شبیه رستوران‌های عاشقانه نبود، ما دوتا جلوی هم نشسته بودیم و حرف می‌زدیم و می‌خندیدیم و ساندویچ سق می‌زدیم. خوشبختی برای هرکسی یه شکله، ولی برای من شکل اون روز توی اون غذافروشی کوچیک خیابون جمهوری بود. برای من شکل مردیه که بهت انگشتر الماس نمی‌ده، ولی یه جوری نگات می‌کنه که معلومه تو هیچ احتیاجی به انگشتر الماس نداری تا بدرخشی. برای من شکل مردیه که وقتی جایی می‌خونم: «آن‌چنان شجاع و ساکتی که فراموشم شده رنج می‌کشی.» یاد اون میفتم. چون هیچ‌وقت نمی‌گه برگرد. نمی‌گه نرو. نمی‌گه نکن. شکل مردیه که تنها دستوری که بهت می‌ده اینه: «خوشحال باش.» و تو توی چشماش می‌بینی که تنها چیزی که ازت می‌خواد اینه که بخندی.


پس معلومه که روی پام بلند می‌شم. معلومه که چوبدستی‌م رو بلند می‌کنم و داد می‌زنم «اکسپکتوپاترونوم.» معلومه که پادشاه قاصدک‌هام و زور هیچ دیوانه‌سازی بهم نمی‌رسه.


آخه من سپر مدافع "او"ی خودمم. :)


The future will know
The stories will show
That you and I stood the test of time

The magic we made
will be a legend someday
No goodbye can put out the light

And all of this will be
More than a memory
Louder than bombs there echoes a song:
Long live this love
Forever you and me
Let it last eternally
Oh, long, long live

Come fire, come rain
May it never ever die
Survive the end of time
Oh, long, long live this love

So here's to us both
To intertwined souls
The story told is of solid gold

Conquering mountains
Crossing the oceans
Where we're together is where we belong

Long live this love
Forever you and me
Let it last eternally
Oh, long, long live

Come fire, come rain
May it never ever die
Survive the end of time
Oh long, long live this love


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سفارش ساخت انيميشن و موشن گرافيك ارزان | سفارش طراحی بنر گیف ارزان | 09029202092 کامپیوتر بازی ساختمان ساز مجله تخصصی خودرو دختری در تنهایی همه چی موجوده کاسه تبتي اتوبار و باربری زیبابار Kim خوشبو کننده